سلام الان سال ۱۴۰۳.۱.۲۶ هستش
حدود ساعت ۳ بعدازظهر گربه ام زایمان کرد
۳ تا بچه اورد
من وقتی مطالب گذشته رو خوندم واقعا برام عجیب بود که چقد بچه بودم و از شکست عشقی هایی گفته بودم که الان اصلا یادمشون نیست و اصلا عشق نبودن ، تجربه زیبایی بود با خودم با نوشته هام چیزای بزرگ و درس های بزرگی گرفتم .. همین که ما باید برای این جسم درس هایی رو یاد بگیریم
من توی این صفحه ی وبلاگ اینو فهمیدم که احساسات پایدار نیستن..
من الان ۲۵ سالم شده
زمانی که اینجا مینوشتم خیلی بچه تر بودم .. و الان یک زن مستقل شدم تقریبا که تنها زندگی میکنه و چقد قبلا از تنهایی میترسیدم ..
خیلی ترسو بودم و الان بسیار تغییر کردم
توی این سال ها با افراد متفاوت تری اشنا شدم ..
ک. م اینا نقش موثری توی زندگی من داشتن !!
من عمل زیاد تری رو خودم انجام دادم و واقعا راضیم از این تغییرات...
و خوشحالم که الان خودم رو بیشتر زن میدونم تا سابق ..
من الان فقط تنهایی رو بیشتر از هر کسه دیگه ایی حس میکنم ..
امیدوارم در نوشته ی بعدی که انجام میدم مرد مورد علاقه خودم رو پیدا کرده باشم که فقط مال خودم باشه و اونو با کسی دیگری تقسیم نکنم .. چون این حس عشق منو نسبت به اون شخص نفرت میکنه .. yasi... برچسب : نویسنده : 9rafteshf بازدید : 16