6آذر

ساخت وبلاگ
 

حالم اصلا خوب نیست... اون پسره موفق شد شماره منو از دوستـم بگیره همون ک منو با برف میزد

امـا جوابشو سـَرد دادم ...  باهاش یه رابطه  ی جدیدو درست نکردم... متـینم که عکس منو با خودشو فرستاد تو یه گروه یکی از کوه نوردا ک هم گروهی متیـنن از من خوشش اومَــد 

.. اما جوابشو سرد دادم چون خوشم نیـومد.. اسمش علیه .. تو داروخونه کار میکنه 26 سالشه درسشم یه چیـز در مورد داروخونـس اما من اصلا ازش خوشم نمیاد.. ن از اون ... از تمام پسرایی م دور برم هستن... اصلا خوشم نمیاد ارشون....

الانـم ماردم فهمید من دارم اینجا سیکار  میکشــم  داره سرم داد میزنه.. ساعت 12 شبـه

نباید اینکارو میکردم 

{به طــرز عجیبی پاهام درد میکنه...خیلی ...

انگار یکی داره ران های پاهامو از تو باز میکنه.. پوست رانم داره منفجـر میشه.. خیلی درد اوره الانم حـِس میکنم این دردو

+ 6اذر مـاه ی 95

امـشب با مادرم یه دعوای خیلی بزرگ  کردم...  هر حرفی م بهش زدم حـَقش بود.. چون فقط تقصیر های منو مبینه.. امشب خیلی بد دهنی  کردم.. بهش گفتم خفه شو یا گوه نخور از این حرفا.. میتنم خونمون بود....

+ساعت 5 بعـد از ظـهر ساعت 

@mashkok 

50$ 

 

yasi...
ما را در سایت yasi دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rafteshf بازدید : 124 تاريخ : شنبه 6 آذر 1395 ساعت: 3:19